فلج مغزی
فلج مغزی یک اصطلاح چتر مانند است برای توصیف یک گروه بیماریهای مزمن که در سالهای اول تولد ظاهر می شود و ناشی از نقص و تنزل حرکات که در طول زمان بهتر نمی گردد بکار می رود . این بیماریها با نقص رشد ویا تخریب حرکات برای کنترل حرکت در مغز همراه است . فلج مغزي به معناي معمولي کلمه يک بيماري به حساب نميايد. فلج مغزي واگير نيست، پيشرفت نمي کند و درمانی غیر از توانبخشی نيز ندارد. با وجود اين که اغلب تصور مي شودکه اين يک شکل حرکتي است که بر اثر آسيبهاي مغزي زمان تولد ناشي مي شود، اما واقع امر اين است که مکانيسم آن خيلي پيچيده تر مي باشد. به منظور استفاده هاي عملي، ميتوان فلج مغزي را سندرمي دانست که داراي علايمي از قبيل:
ناهنجاريهاي حرکتي ، ناهنجاريهاي روانی ، تشنج ، اختلالهای رفتاری ناشی از آسیب مغزی می باشد، دانست. این علائم ممکن است آن قدر خفیف باشد که تشخیصشان با اشکال صورت گیرد و یا آن قدر عمیق باشد که فرد بطور کامل زمین گیر شود.
عوامل قبل از تولد
- عفونت ها
- بیماری هایی نظیر سرخجه و انگل ها .
- کم اکسیژنی یا نرسیدن اکسیژن به مادر
- خونریزی های غیر عادی مادر به خصوص در ماه های اولیه
- مسمومیت غذایی ، دارویی ، خوردن قرص های آرام بخش
- حاملگی های متعدد و پشت سرهم
عوامل حین تولد:
کم اکسیژنی نوزاد یا نرسیدن اکسیژن به مغز نوزاد، وانسدادریه ها .
ضربه های وارده به سر نوزاد، تصادفات و حوادث مختلف .
کاهش فشار خون مادر .
استفاده از فورسپس
سزارین
زایمان های سخت
علل بعد از تولد:
ضربه و تصادفات
زخم ها وکوفتگی هایی که در ارتباط با مغز هستند .
له شدگی مغز ( له شدن بافت ها وخونریزی های داخلی
مننژیت ( ورم پرده ی مغز و مایع درون مغزی)
آنسفالیت ( عارضه ی مغزی ، التهاب مغزی ).
مسمومیت ها
ضایعات عمومی مغز : اختلال در جریان خون رسانی به مغز
بر اساس ناتوانیهای حرکتی و اعضایی که آسیب دیده اند:
الف – اسپاتیک : عضلات فرد اسپاتیک و در مقابل کشش به شدت مقاومت می کند.
ب – آتاکسی: ناهماهنگی حرکت یا اختلال تعادل است.
ج – آ تتوز :حرکتی است آهسته و پیچ و تابی که اغلب با اختلالات قوام عضله همراه می باشد
بر اساس عضو درگیر شده
- همی پلژی (کاهش احساس درد در یک طرف بدن ) .که در آن یک نیمه از بدن (راست یا چپ ) مبتلا می شود (۳۵ تا ۴۰ درصد )
- دای پلژی (فلج دو طرفه ) که در آن پاها بیش از دست ها مبتلاست (۱۰ تا ۲۰ درصد ) .
- کوادری پلژی (فلج دو دست و دو پا ) که در آن چهار عضو ( دو دست و دو پا ) مبتلاست . (۱۵ تا ۲۰ درصد ) .
- پاراپلژی (فلج نیمه تحتانی بدن یا فلج هر دو پا ) که تنها پاها مبتلا هستند (۱۰ تا ۲۰ درصد ) .
اسپوندیلیت آنکیلوزان
شرح بیماری:
عبارت است از یک بیماری مفصلی پیشرونده و مزمن همراه با التهاب و سفتی. با حالت «خم شدن به جلو» ناشی از سفتی ستون فقرات و ساختارهای حمایت کننده آن مشخص میگردد. ناحیه ساکروایلیاک مفاصل لگن، مهرهای کمری، سینهای و گردنی را درگیر میکند. در داخل خانوادهها، مردان و زنان به یک اندازه مبتلا میشوند. در جمعیت عمومی مردان ۵-۴ برابر زنان مبتلا میگردند و شروع بیماری معمولاً در اواخر دهه دوم یا اوایل دهه سوم زندگی است.
علایم شایع
مراحل ابتدایی:
- در دورههای راجعه کمردرد، درد میتواند در طول عصب سیاتیک نیز ایجاد گردد.
- سفتی که در صبحها بدتر است.
مراحل بعدی:
- بدتر شدن پیشرونده علایم. درد غالباً از قسمت تحتانی پشت به قسمت میانی پشت یا بالاتر از آن در گردن گسترش مییابد. مفاصل اندامهای فوقانی و تحتانی پاها و دستها ممکن است درگیر شوند.
- کمخونی
- سفتی عضلات
- خستگی؛ کاهش وزن
- التهاب عنبیه( در تقریباً ۲۵% از بیماران)
علل
ناشناخته ولی ممکن است ناشی از تغییرات ژنتیک یا اختلالات خودایمنی باشد.
عوارض احتمالی
- نارسایی احتقانی قلب
- التهاب چشم که به ندرت منجر به کوری میگردد.
- آمیلوئیدوز
- بیماری دریچه قلب
- بیماری گوارشی
- بیماری ریوی
- تحت فشار قرار گرفتن عصب که باعث کرختی اندامها میگردد.
- ناتوانی و بیحرکتی دایمی
تیبیال همی ملیا hemimelia) Tibial )
یکی از ناهنجاری های اسکلتی در حین تولد عدم وجود استخوان درشت نی یا تیبیا است. به این بیماری تیبیال همی ملیا می گویند. در این بچه ها به عللی نامعلوم در زمان جنینی استخوان درشت نی تشکیل نشده است. در شدید ترین فرم این بیماری، استخوان تیبیا اصلا تشکیل نشده و بیمار فاقد این استخوان است. در فرم های خفیف بیماری، استخوان تیبیا یا درشت نی کوچک تر از معمول است. نقص مادرزادی استخوان درشت نی از بیماری های مهم استخوان و مفاصل بوده و وظیفه تشخیص و درمان های جراحی و غیر جراحی بیمار مبتلا، به عهده پزشک ارتوپد است.
علائم تیبیا همی ملیا
این ناهنجاری مادرزادی در هر یک میلیون تولد در یک نفر دیده میشود و در ۳۰ درصد موارد دو طرفه است. در اکثر اوقات سابقه خانوادگی از بیماری وجود ندارد ولی گاهی این عارضه بصورت ژن غالب یا مغلوب از والدین به ارث میرسد. در این بیماری، ساق مبتلا کوتاه است. ممکن است بالاترین قسمت استخوان نازک نی (فیبولا) در قسمت خارجی زانو لمس شود. کف پای بیمار به سمت داخل میچرخد بطوریکه وقتی بچه به پشت خوابیده است کف پا ها به طرف سقف نگاه میکند.
زانوی این بچه ها معمولا در حالت خم شده است و نمیتوان به راحتی زانو را کاملا صاف کرد. گاهی در این بیماران عضله چهرسر ران خوب کار نمیکند و بیمار نمیتواند زانویش را بطور ارادی به حالت مستقیم درآورد. در حالات شدید بیماری ممکن است استخوان ران هم تشکیل نشده باشد. طبق یک تقسیم بندی رایج این ناهنجاری مادرزادی به انواع زیر تقسیم بندی میشود. این تقسیم بندی براساس تغییرات استخوانی است که در عک س رادیولوژی دیده میشود.
تقسیم بندی نقص مادرزادی استخوان درشت نی
• Type 1A : استخوان تیبیا ( درشت نی) اصلا وجود ندارد و اپی فیز پایینی استخوان ران ( پایین ترین قسمت استخوان ران درست بالای مفصل زانو) خوب تشکیل نشده و کوچک است.
• Type 1B : استخوان تیبیا اصلا وجود ندارد ولی اپی فیز پایینی استخوان ران ( پایین ترین قسمت استخوان ران درست بالای مفصل زانو) خوب تشکیل شده و سالم است. اهمیت این نوع در آن است که در این نوع بالاترین قسمت استخوان تیبیا درست زیر مفصل زانو ممکن است به حالت غضروفی تشکیل شده باشد و در سنین بالاتر این غضروف ممکن است تبدیل به استخوان شود. این غضروف گرچه در عکس رادیولوژی دیده نمیشود ولی میتوان با استفاده از سونوگرافی یا ام آر آی آن را تشخیص داد.
• Type 2 : قسمت بالای استخوان تیبیا تشکیل شده است. استخوان فیبولا ( نازک نی) اندازه طبیعی دارد ولی سر استخوان فیبولا( بالاترین قسمت آن) ممکن است در مفصل زانو دررفته باشد و برجستگی آن در قسمت خارجی زانو به دست بخورد.
• Type 3 : قسمت بالایی تیبیا در عکس دیده نمیشود ولی قسمت پایینی آن تشکیل شده و در عکس دیده میشود. این نوع نادر است. در این نوع، قسمت پایینی استخوان ران خوب تشکیل شده است ولی سر استخوان فیبولا ممکن است دررفته باشد.
• Type 4 : استخوان تیبیا تشکیل شده ولی کوتاه است. استخوان فیبولا به سمت بالا حرکت میکند و سر آن در ناحیه زانو دررفته است. دو استخوان تیبیا و فیبولا در بالای مفصل مچ پا از هم فاصله میگیرند. این نوع نادر است.
درمان نقص مادرزادی استخوان درشت نی
هدف از درمان این بیماران بدست آوردن یک اندام است که بتواند برای بیمار کار کند. پس مهمترین هدف درمان، بهبود کارایی بیمار در راه رفتن است. تصمیم به نوع درمان جراحی بر اساس نوع این ناهنجاری و بر حسب تقسیم بندی ذکر شده است.
• Type 1A : دو راه درمان یکی قطع اندام تحتانی از زانو ( آمپوتاسیون زانو) و دیگری بازسازی زانو است. ساده ترین و موثرترین روش درمانی معمولا قطع از ناحیه زانو و پس از آن استفاده از یک پای مصنوعی یا پروتز بالای زانو است. این عمل جراحی برای همیشه تکلیف بیمار را مشخص میکند. در روش بازسازی زانو که معمولا در سن شش ماهگی انجام میشود استخوان فیبولا جابجا شده و در زیر استخوان ران قرار میگیرد به امید اینکه بیمار یک ساق با یک استخوان داشته باشد و با بزرگ شدن بچه استخوان فیبولا هم بزرگتر و کلفت تر شود. این عمل فقط وقتی انجام میشود که عضله چهرسر ران سالم باشد و بیمار بتواند زانویش را کاملا به حالت صاف و مستقیم نگه دارد. این عمل جراحی بندرت انجام میشود چون معمولا با عوارضی مانند ناپایداری زانو و یا محدودیت حرکت زانو همراه خواهد شد.
• Type 1B, ۲ : در این نوع، اگر عضله چهارسر خوب کار کند نیازی به قطع اندام نیست. عمل جراحی این بیمارا شامل جوش دادن دو استخوان تیبیا و فیبولا به یکدیگر است. ممکن است همراه با این عمل جراحی، مچ پای بیمار قطع شود و یا ممکن است نیازی به این کار نباشد. هدف از این جراحی ها بدست آوردن یک زانوی پایدار، بدست آوردن کف پایی که کاملا بتواند روی زمین قرار بگیرد و هم طول کردن ساق دو طرف است. اگر بیمار نتواند زانویش را کاملا صاف کند و عضله چهارسر خوب کار نکند بهترین درمان قطع اندام تحتانی از زانو است.
• Type 3 : این نوع بیماری خیلی نادر است و درمان آن معمولا قطع یا آمپوتاسیون از ناحیه مچ پا است.
• Type 4 : درمان این بیماران بصورت بازسازی مچ پا یا قطع اندام تحتانی از مچ پا است.
كوتاهی قد
كوتاهی قد، علت شایعی برای مراجعه كودكان و نوجوانان به متخصصان غدد است، ولی هر فردی كه با شكایت از كوتاهی قد مراجعه می كند، واقعا قد كوتاه نیست. مهم تر اینکه افزایش قد با روشهایی مانند استفاده از صندلها یا كفشهای مخصوص كه تبلیغ می شود یا امواج لیزری و… امكانپذیر نیست. این روشها غیرعلمی و بدون تأثیر هستند.
فرمول محاسبه تقریبی قد:
ژنتیك نقش مهمی در تعیین قد نهایی هر فرد دارد. بر اساس تحقیقات جمعی، فرمول زیر برای محاسبه تقریبی قد نهایی در هر فرد پیشنهاد شده است:
۵/۶- تقسیم بر ۲ (قد پدر + قد مادر) = قد دختران
۵/۶+ تقسیم بر ۲ (قد پدر + قد مادر) = قد پسران
تشخیص علت کوتاهی قد:
پس از تشخیص قطعی علت كوتاهی قد، باید درمان متناسب با علت شروع شود؛ برای مثال، در كوتاهی قد ژنتیكی درمان با هورمون رشد مؤثر نیست.
كمبود هورمون رشد، تنها بر اساس آزمایشهای هورمونی مشخص نمی شود و حتما سرعت رشد در دوران كودكی نیز باید بررسی شود، یعنی اگر در دوران كودكی، سرعت رشد قدی خوب بود، بر اساس یك آزمایش هورمونی نمی توان كمبود هورمون رشد را تشخیص داد و درمان را شروع كرد. علت باید معلوم شود و قد كودك به طور دقیق بر اساس منحنیهای استاندارد رشد سنجیده شود.
با یك رادیوگرافی ساده از استخوانهای مچ دست(به طور معمول دست چپ)، سن استخوانی تعیین شود که در واقع نشاندهنده سن بیولوژیک واقعی كودك است.
علل كوتاهی قد:
علل کوتاهی قد شامل موارد زیر است:
کوتاهی قد ژنتیكی : که در این حالت، سرعت رشد كودك در سال طبیعی است و سن استخوانی نسبت به سن تقویمی عقب نیست.
تأخیر سرشتی در رشد: کودکانی که از سن دو سالگی، كوتاهی قد دارند و سرعت رشد آنها در سال تقریبا طبیعی است، ولی سن استخوانی آنها عقب تر است. بلوغ در این کودکان با تأخیر است، ولی در نهایت، بیشتر این كودكان به حد ژنتیكی قد خود می رسند.
بیماری هایی مانند: سوءتغذیه، كمبود ویتامین D و کمبود كلسیم كه موجب نرمی استخوان می شود، بیماری سلیاك(عدم تحمل گلوتن موجود در گندم)، كمخونیها، بیماریهای التهابی دستگاه گوارش ، بیماریهای كلیوی مزمن، نارسایی قلبی، بیماریهای مزمن ریوی یا كبدی و كمكاری تیروئید.
مصرف برخی داروها : مانند داروهای كورتونی نیز می تواند موجب اختلال در رشد شود.
اختلالات رشد داخل رحمی نیز از علل دیگر كوتاهی قد كودكان هستند.
مراحل افزایش قد:
یادمان باشد همه ما در سه مرحله رشد می کنیم:
۱- در دو سال اول زندگی ۳۰ تا ۳۵ سانتیمتر افزایش قد داریم. این رشد سریع با افزایش سن كاهش می یابد.
۲- از دو سالگی به بعد کودكان هر سال ۵ تا ۷ سانتیمتر قد می كشند. البته در نزدیكی سنین بلوغ سرعت رشد كمتر خواهد شد.
۳- سرانجام در دوره بلوغ یك جهش رشد قدی وجود دارد كه به طور متوسط در پسران ۲۵ تا ۳۰ سانتیمتر و دختران ۲۰ تا ۲۵ سانتیمتراست. حداكثر جهش رشد قدی در دختران پیش از شروع عادت ماهیانه و در پسران در مراحل انتهاییتر بلوغ است.
به طور معمول در سنین ۱۵ تا ۱۷ سالگی در دختران و ۱۶ تا ۱۸ سالگی در پسران، صفحات رشد(صفحات غضروفی استخوان) بسته می شوند و امكان افزایش قد، پس از آن وجود نخواهد داشت.
قطع عضو بدن
دلايل :
مصدوميت ها يا بيماري هاي شديد بعضي مواقع چنان مي توانند اعضاي بدن را آسيب برسانند که فراتر از ظرفيت اعضا براي احيا دوباره يا شفا يافتن باشد. وقتي که بافت بدن مي ميرد، عفونت مي تواند آغاز شود و موجب بيماري هاي خطرناکي مثل تب قانقاريا شود. محل هاي عفونت مي توانند پناهگاي براي باکتري هاي خطرناک باشند که به ديگر اعضاي بدن سرايت کنند.
يکي از دلايل اساسي مرگ عضو که موجب ايجاد عفونت مي شود، عدم وجود جريان خون است. خون مواد مغذي حياتي و اکسيژن را به سلول هاي منحصر به فردي که تشکيل دهنده ي اعضاي بدن شما هستند، مي آورد. وقتي که بيماري يا مصدوميت رگ هاي خوني را طوري آسيب مي زنند که غير قابل ترميم باشند، بافت هايي که به وسيله ي آن رگ هاي خوني تغذيه مي شدند، مي ميرند و عفونت هاي خطرناک مي توانند آغاز شوند. وقتي که هيچ اميدي براي بازگرداندن بافت عفونت زده يا آسيب ديده به حالت سلامتي وجود نداشته باشد، قطع عضو لازم مي شود تا بقيه بدن را از انتشار عفونت محافظت کند. جراحان آسيب هاي جراحتي تلاش مي کنند که يک پاي عفونت زده را از قطع کردن نجات دهند. اين کار در اتاق عمل بيمارستان سيار جراحي ارتش آمريکا در مظفر آباد پاکستان صورت مي گيرد.
بسته به محل بافت هاي آسيب ديده، قطع عضو بدن در محل هاي متنوع و مختلفي از بدن مي تواند انجام گيرد. چيزي به کوچکي يک انگشت ممکن است نياز به قطع عضو پيدا کند. همچنين چيزي به بزرگي کل نيم تنه ي پايين شخص ممکن است نياز به قطع کردن داشته باشد.
به طور کلي، قطع اعضاي بدن بر قسمت هايي از دست يا پا اعمال مي شود و به نام هاي حد پايين قطع عضو و حد بالاي قطع عضو ناميده مي شوند.
– آسيب هاي جراحتي: تصادفات اتومبيل، سوختگي هاي شديد و زخم هاي ناشي از گلوله همگي دلايل محتملي براي آسيب هاي جراحتي هستند. اين آسيب ها مي توانند رگ هاي خوني و ديگر اجزاء سازنده بافت را بشکافند يا پاره کنند به طوري که قابل ترميم نباشند و هيچ گزينه ي ديگري جز قطع عضو به جا نگذارند. در سن ۵۰ سالگي و پايين تر آسيب هاي جراحتي دليل اصلي قطع عضو بدن است.
۲- بيماري: تنوعي از بيماري هاي مختلف مي توانند به طرز جبران ناپذيري بافت هاي بدن را تخريب کنند. بيماري پيرامون شريان(PAD) مثال رتبه ي اول است. در اين بيماري رگ هاي خوني آن قدر سخت مي شوند که خون زندگي بخش از رسيدن به بافت هاي انتهايي بدن باز مي ماند. سرانجام اين بافت ها به دلايلي که در قسمت قبل توضيح داده شد، مي ميرند. وقتي که ديابت با PAD همراهي کند ، در همان زمان موجب مرگ عصب ها مي شود و بيماري نوروپاتي ناميده مي شود. بيماراني که از نوروپاتي رنج مي برند حس لامسه خود را از دست مي دهند و بيشتر در معرض بريدگي بدن قرار دارند که به علت جريان گردش خون آسيب ديده ديرتر التيام مي يابد. نبايد تعجب داشته باشد که بيش از ۹۰ درصد از قطع اعضاي بدن در ايالات متحده از همين سناريو ناشي مي شوند.
۳-سرطان: از آنجا که سرطان هم مي تواند آسيب هاي شديد به بافت هاي بدن وارد کند، سرطان هم مي تواند به يک دليل متفاوت قطع عضو را الزامي کند: براي جلوگيري از انتشار تومور بدخيم به ديگر اعضاي بدن.
۴- قطع عضو مادرزادي: در داخل رحم، خوني که به داخل يک عضو در حال شکل گيري جريان دارد مي تواند به علت نوارهاي بافتي، کم فشار شود. در نتيجه عضو براي هميشه از دست مي رود و کودک با عارضه اي که قطع عضو مادرزادي ناميده مي شود، متولد مي شود. مرکز ملي اطلاعات تلفات اعضا آمارهايي مناسب در مورد قطع عضو تهيه مي کند. بر اساس ارقام آن از هر ۲۰۰ آمريکايي، يک نفر عضوي از بدنش قطع شده است. به طور کلي تقريبا ً مي شود يک ميليون و هفتصد هزار نفر. نرخ قطع عضو به دليل آسيب هاي جراحتي و سرطان در۲۰ سال گذشته حدود ۵۰ درصد افت داشته است. و متاسفانه نرخ قطع عضو به دليل ديابت و بيماري پيرامون شريان( PAD) ، در حال افزايش است. دليل هاي زير مجموعه اي اين گرايش ممکن است نرخ رو به افزايش چاقي و افزايش متوسط عمر باشد.
آماده سازي براي قطع عضو
در عصر مدرن، پيش بيني و برنامه ريزي خيلي زيادي براي آماده سازي انجام عمل قطع عضو بدن صورت مي گيرد. در ابتدا بيمار، جراح و ديگر اعضاي مربوطه کادر پزشکي را ملاقات مي کند. با هم ديگر در مورد بافت هاي مهم مربوط به عمل جراحي بحث مي کنند و به بيمار در مورد نحوه ي انجام کار و چيزهايي که بعدها بايد انتظار داشته باشد، اطلاعات داده مي شود. تصميمات مربوط به جراحي مثل نوع ماده ي بيهوشي که بايد استفاده شود و ميزان قطع عضو چيزهايي هستند که معمولاً پنهان مي مانند.
علاوه بر اين برنامه ريزي براي ساخت اندام مصنوعي اغلب قبل از انجام عمل جراحي آغاز مي شود. متخصص که پروتزيست يا اندام ساز ناميده مي شود، بيمار را ملاقات مي کند تا اندازه هاي بدن او را بگيرد و فرآيند ساخت عضو مصنوعي بتواند شروع شود. اغلب، بيمار با يک مشاور روانشناس هم ملاقاتي دارد. مشخص است که از دست دادن عضو بدن براي بسياري از بيماران مي تواند مفهومي به شدت آسيب زا باشد.
جراح بايد با در نظر داشتن چندين موضوع مهم در ذهن، با دقت به برنامه ريزي جزئيات انجام عمل بپردازد. مثلاً اين که کليه ي بافت هاي آسيب ديده يا بيمار شده را که بهبود آن ها غير محتمل است، بايد جدا شوند، موضوعي حياتي است. باقي گذاردن بافت آسيب ديده موجب شکست خوردن هدف عمل قطع عضو مي شود و مي تواند فرآيند شفا يافتن را با مشکل اضافي روبرو کند .اما براي اين هدف هم بايد حفظ کردن حداکثري بافت هاي سالم ممکن را در نظر داشت. جراح هميشه سعي مي کند هر مفصل سالم را که بيمار داشته باشد حفظ کند، چرا که اين مفصل هايي که بتوانند کار کنند به طرز قابل توجهي کار کرد عضو مصنوعي را بهبود مي بخشند.
وقتي که دقيقاً براي محل قطع عضو تصميم گرفته شد، جراح بايد بفهمد که کدام بافت هاي بدن بيشتر شانس زنده ماندن را دارند. يکي از راه هاي تشخيص اين موضوع، اندازه گرفتن جريان خون به منطقه مورد نظر است. براي اين منظور، تکنيک هاي پيچيده اي مي تواند به کار گرفته شوند تا فاکتورهايي مثل جريان خون، فشار خون و دماي پوست را اندازه بگيرند.
تنها استثناء اين موضوع – يعني حالتي که هيچ وقتي براي برنامه ريزي وجود ندارد -حادثه اي است که به آسيب جراحي منجر شود. در حالت اورژانسي، مواقعي پيش مي آيد که قطع عضو بدن تنها گزينه است.
حفظ کردن عضو جدا شده
اگر شرايط مناسب باشد، يک عضو جدا شده مي تواند دوباره به بدن متصل شود. براي شروع ، هر گونه آلودگي بر روي عضو جدا شده ي بدن را با آب بشوئيد، آن را در يک پارچه ي نمناک پيچيده و در يک کيسه پلاستيکي قرار دهيد. سپس کسيه ي در بسته را در آب يخ بگذاريد و آن را به بيمارستان ببريد. اگر از اين روش استفاده کنيد، عضو براي ۱۸ ساعت مي تواند زنده بماند.
تکنيک هاي مدرن قطع عضو بدن
عمل قطع عضو پس از بيهوش کردن مريض آغاز مي شود. بسته به نوع جراحي و نتيجه ي جلسه ي برنامه ريزي، بيهوشي مي تواند کلي يا موضعي باشد. بيهوشي کلي به اين معنا است که بيمار در حين عمل جراحي بيهوش خواهد بود و بيهوشي موضعي به اين معناست که فقط محل قطع عضو بي حس مي شود و بيمار در حين عمل جراحي هشيار مي ماند.
در طي يک عمل جراحي قطع عضو، جراح بايد چندين نوع مختلف از بافت هاي بدن را ببرد. در قسمت زير توضيح مي دهيم که در طي عمل ، چگونه بايد با ساختار هر بافت روبرو شد:
پوست: جراح، عمل جراحي را با بريدن پوست آغاز مي کند. برش جوري برنامه ريزي مي شود که سريعاً شفا يابد و جاي زخم آن مناسب باشد. مثلاً خيلي مهم است که محل زخم در جايي که ممکن است با بندهاي اتصال عضو مصنوعي قرار مي گيرند، اصطکاک پيدا نکند.
ماهيچه: بيشترين بافتي که جراح در حين عمل قطع عضو بدن، برش مي دهد، ماهيچه است. ملاحظات زيادي براي تنظيم و شکل دهي بافت ماهيچه اي باقيمانده در نظر گرفته مي شود چرا که اين بافت ها پوشش مهمي در دور استخوان پس از عمل جراحي تشکيل مي دهند.
عصاب: پس از آن که اعصاب بريده شد، جراحان بايد مراقبت هاي ويژه اي براي رسيدگي به ريشه هاي اعصاب باقي مانده به عمل آورند. چرا که هنوز مي توانند حامل علامت هاي حسي از جمله حس درد باشند. براي حداقل کردن هر گونه درد در حين قطع اعصاب، جراحان اعصاب را از بالاتر از قسمت قطع عضو، قطع مي کنند و سپس انتهاي اعصاب را بر بافت هاي اطراف مي دوزند. اين کار به کنترل احياء ناخواسته انتهاي اعصاب بريده شده به شکل توده اي درهم ريخته که ورم عصب (نوروما) نام دارد، کمک مي کند. اين نوروما مي تواند به منبع دردي براي بيمار تبديل شود جراحان با جدا سازي انتهاهاي اعصاب از هر گونه منطقه متحرک ، درد را به حداقل مي رسانند. اين کار شامل دور نگه داشتن ريشه هاي اعصاب از رگ هاي خوني بزرگ است که با هر ضربان قلب مي تپند.
رگ هاي خوني: جراحان رگ هاي خوني بريده شده را مسدود مي کنند انتهاي آنها را به سختي مي بندند تا جريان خون را کنترل کنند. همچنين توجه ويژه اي دارند که مبادا رگ هاي خوني اي که بافت هاي سالم باقي مانده را پشتيباني مي کنند، آسيب ببينند.جريان خون براي سلامت نگه داشتن بافت ، حياتي است.
استخوان ها : پس از بريدن استخوان ها، جراحان حواسشان را معطوف به ملايم و نرم کردن هر گونه لبه هاي تيز مي کنند، چون اين لبه ها مي توانند ايجاد درد کنند و به وسيله ساييده شدن بر بافت هاي اطرافشان در روند التيام بدن، خلل ايجادکنند. همچنين جراح به موضوع التيام يافتن استخوان توجه دارد. به علاوه اين موضوع را که چگونه باقيمانده ي استخوان بايد با عضو مصنوعي ارتباط پيدا کند، در نظر مي گيرد.
پس از آن که باقيمانده ي ماهيچه هاي اطراف انتهاي استخوان مرتب شده، جراح پوست اطراف محل قطع عضورا مي بندد. فضاي خالي به حداقل مي رسد و لوله هايي قرار داده مي شود تا هر گونه مايعي که پس از جراحي ساخته مي شود. بيرون کشيده شود. برخي مواقع، وقتي که دکتر مشکوک شود که عواملي مثل بيماري ممکن است روند التيام طبيعي را تهديد کنند، پوست موقتاً بسته مي شود. در چندين هفته پس از جراحي محل قطع عضو به دقت زير نظر گرفته مي شود تا عفونتي وجود نداشته باشد. اگر روند التيام خوب پيش رود، محل قطع عضو به صورت دائمي بسته مي شود.
بازيابي پس از قطع عضو :
پس از عمل جراحي قطع عضو کادر پرستاري به مديريت کردن آنتي بيوتيک ها و کنترل با دقت ميزان درد مي پردازند. پزشکان، بيمار را دقيقاً زير نظر مي گيرند. براي سرعت بخشيدن به روند شفا يافتن، پزشکان از بانداژ فشرده که مثل آستين يا چيزي که روي آن جوراب کشيده باشند، به نظر مي آيد در محل انجام جراحي استفاده مي کنند. کمپرس يا فشردگي براي کاهش تورم و افزايش فشار خون در محل انجام قطع عضو مهم است. همچنين پزشکان با تغيير مکان يا کشيدن مکرر انتهاي عضو به گردش خون کمک مي کنند.
يک قسمت حياتي از روند بازيابي درمان فيزيکي است . اين درمان نه تنها به شفا يافتن و کار کرد باقيمانده عضو کمک مي کند بلکه به قوي شدن استخوان ها و عضلات ديگر در جاهاي ديگر بدن نيز کمک مي کند تا بتوانند جبران عضو از دست رفته را بکنند. مثلاً يک درمانگر ممکن است بر روي کمک به بيمار در استفاده از عصاي زير بغل يا واکر متمرکز شود. همچنين يک گروه از درمان ها بر روي فعاليت هايي که روزانه توسط بيمار انجام مي شود، متمرکز مي شوند مثل بيرون آمدن از تخت خواب يا لباس پوشيدن بدون کمک ديگران.
پس از آن محل زخم کاملاً بهبود يافت، بيمار مي تواند با يک اندام ساز کار کند تا با يک عضو مصنوعي مطابقت يابد. عضو مصنوعي ، منحصراً براي باقيمانده عضو بدن بيمار سامان داده مي شود و در طراحي اتصال آن توجه ويژه اي مي شود که بين بيمار و عضو مصنوعي اتصال خوبي برقرار شود. اتصال(سوکت) مي تواند دائماً براي تطابق با تغييرات اندازه ي باقيمانده ي عضو( که به علت کاهش تورم يا تحليل ماهيچه ها رخ مي دهد) سايز خود را عوض کند.
به طور عادي بيمار بايد با درد اندام خيالي هم سرو کله بزند. در اين درد، بيمار حسي را تجربه مي کندکه فکر مي کند از عضو قطع شده دارد به او مي رسد و شايد رخ دادن چنين پديده اي غير عادي باشد. اما در واقع ممکن و قابل فهم است . ولو اين که يکي از اعضاي بدن جدا شده باشد، گذرگاه حسي( که از ريشه ي عصب تا مرکز هاي حسي مغز تماماً ادامه دارد) دست نخورده باقي مي ماند. از آنجا که سيستم عصبي بدن تلاش مي کند که اين داده ورودي ناپيدا را دوباره تنظيم کند، فعاليت هايي که در طول اين مسير عصبي رخ مي دهد موجب تفسير اشتباه توسط مغز مي شود به طوري که حس مي کند از عضو جدا شده از بدن چنين حسي به آن مي رسد. از آن جا که فعاليت هاي در طول اين مسيرهاي حسي عمدتاً از ريشه ي (قطع شده) عصب سرچشمه مي گيرند، يک درماني که براي درد اندام خيالي وجود دارد، جابجايي انتهاي عصب با انجام عمل جراحي ديگري است.
با وجود چالش هايي که بيمار با آن روبرو مي شود، خيلي چيزها بايد ياد بگيرد تا وضعيت شخص خودش را به طرز قابل ملاحظه اي بپذيرد و خيلي ها قادر هستند که توانايي هاي از دست رفته شان را با کمک ابزارهاي مصنوعي جبران کنند. همان طور که رشته ي اندام مصنوعي به پيشرفت خود ادامه مي دهد، توانايي هايي که اعضاي مصنوعي مي توانند به بيمار برگردانند هم رو به رشد است.
راشیتیسم یا نرمی استخوان
Rickets
راشیتیسم یا نرمی استخوان یک بیماری استخوانی در بچه ها است که موجب ضعیف شدن استخوان، پاهای پرانتزی و تغییر شکل در اندام ها می شود.
در این بیماران به دلایلی کلسیم، فسفر یا ویتامین دی به اندازه ی کافی در اختیار تولید استخوان قرار نمی گیرد.
چه کسانی بیشتر در معرض ابتلا هستند؟
افراد زیر بیشتر از دیگران در معرض ابتلا به نرمی استخوان هستند:
v شیر مادر ویتامین دی زیادی ندارد پس اگر بچه ای به مدت طولانی فقط از شیر مادر تغذیه کند و از مکمل ویتامین D استفاده نکند ممکن است در خطر ابتلا به راشیتیسم باشد.
v مصرف کم کلسیم
v قرار نگرفتن در معرض تابش آفتاب: ویتامین دی در پوست بدن انسان و با تابش نور آفتاب ساخته می شود. پس تابش ناکافی نور خورشید می تواند زمینه ساز راشیتیسم باشد.
v کسانی که پوست تیره دارند نیاز به نور بیشتری برای ساخت ویتامین دی دارند و در نور کم بیشتر در معرض کمبود ویتامین دی قرار می گیرند.
v کسانی که به لاکتوز حساسیت دارند به علت مصرف ناکافی لبنیات می توانند در معرض خطر این بیماری قرار بگیرند.
علائم راشیتیسم یا نرمی استخوان
مهم ترین آن ها عبارت هستند از خواب آلودگی، شلی و ضعف عضلانی، تاخیر در رشد، پای پرانتزی و مچ دست کلفت.
در موارد شدید ممکن است شکل قفسه ی سینه ی بچه تغییر کند.
تشنج هم از دیگر علائم حالات شدید بیماری است.
پزشک معالج بعد از معاینه ی بیمار، از رادیوگرافی استخوان ها و آزمایشات خون برای کمک به تشخیص استفاده می کند.
درمان نرمی استخوان
درمان این بیماری با تجویز کلسیم و ویتامین D است. معمولا چند ماه طول می کشد تا وضعیت بیمار به حد طبیعی برسد. بسیاری از تغییر شکل های اندام مانند پای پرانتزی با درمان دارویی خود به خود خوب می شوند.
در حالات شدید تغییر شکل استخوان ها ممکن است برای درمان، به جراحی نیاز باشد.
با این حال بعضی تغییر شکل های استخوانی که در لگن یا قفسه ی سینه به وجود می آید و یا مشکلات قدی که برای بیمار به وجود آمده ممکن است برای همیشه برای وی باقی بمانند.
پیشگیری از بروز راشیتیسم
با انجام اقدامات زیر می توان مانع از بروز بسیاری از موارد بیماری شد:
– در بچه هایی که فقط شیر مادر مصرف می کنند باید روزانه ویتامین D به صورت قطره ی مکمل استفاده کنند. اگر مادر شیرده هم ویتامین دی بیشتری مصرف کند میزان آن در شیر وی بیشتر می شود.
– چه ها نیاز دارند تا روزی دو لیوان شیر مصرف کنند. این مقدار در نوجوانان باید به روزی ۳ تا ۵ لیوان افزایش پیدا کندپ
– در بچه هایی که به شیر حساسیت دارند باید کلسیم را به صورت مکمل های غذایی به بچه داد.
پلی میوزیت و درماتومیوزیت
التهاب بافت همبند، همراه تغییرات تخریبی در عضلات (پلی میوزیت ) و پوست (درماتومیوزیت ). این تغییرات باعث ضعف و تحلیل عضلات به ویژه عضلات اندام های فوقانی و تحتانی می شود. این بیماری شباهت های بسیاری با آرتریت روماتویید و لوپوس اریتماتوی دارد و شیوع آن در خانم ها دو برابر آقایان بوده و بیشتر بین سنین ۵۰-۳۰ سال بروز می كند.
علایم شایع
بروز ناگهانی یا تدریجی موارد زیر:
ضعف در عضلات كمربند لگن و كمربند شانه
بثورات پوستی بر روی صورت ، شانه ها، بازوها و بر روی مفاصل كه ممكن است خارش دار باشد.
سردی دسته ها و پاها
افتادن مكرر و سختی در برخاستن از جا
اختلال در تكلم یا بلع
عفونت همراه با تب ، ضعف عضلانی ، كاهش وزن و در مفاصل (گاهی مقدم بر سایر علایم )
علل
احتمالاً یك بیماری بیش حساسیتی یا خود ایمنی است اگرچه علت واقعی آن مشخص نشده است . ارتباط این بیماری با مصرف برخی داروها و در پی عفونت های باكتریایی ، ویروسی و تزریق برخی واكسن ها مشاهده شده است .
عوامل افزایش دهنده خطر
آلرژی ها
مصرف داروهای سولفا، پنی سیلین ، تركیبات طلا، داروهای ضد تیرویید و داروهای ادرارآور تیازیدی
سابقه خانوادگی اختلالات بیش حساسیتی ناشی از بیماری ها یا داروها، نظیر لوپوس
سرطان های ریه ، كولون یا پستان
پیشگیری
پیشگیری شناخته شده ای ندارد.
عواقب مورد انتظار
این بیماری ممكن است به طور ناگهانی یا تدریجی بروز كند. اكثر بیماران در نهایت به دلیل ضعف عضلانی نیازمند استفاده از صندلی چرخ دار شده یا به كلی زمین گیر می شوند. برخی علایم بیماری یا درمان قابل كنترل است . ولی گاهی بیماری در اندك زمانی به مرگ می انجامد. فروكش بیماری یا بهبود خودبه خود ممكن است رخ دهد به خصوص در كودكان
تحقیقات علمی درباره علل و درمان این بیماری ادامه داشته و امید است كه درمان هایی مؤثر و در نهایت علاج بخش عرضه شود.
عوارض احتمالی
تحلیل عضلات و بدن
نارسایی احتقانی قلب
فشارخون بالا
انسداد روده
آسیب كلیوی
پنومونی ؛ اختلالات تنفسی
سرطان
درمان
اصول كلی
بررسی های تشخیصی ممكن است شامل آزمایش های خون برای اندازه گیری پادتن های ضد هسته (ANA) و آنزیم های عضلانی ، و نوار عضله (بررسی اختلالات عصب و عضله به وسیله ثبت فعالیت الكتریكی عضلات ) باشد. ارزیابی از نظر بدخیمی های احتمالی همراه نیز ضروری است .
معمولاً مراقبت بیماران در منزل انجام می شود ولی در طی مرحله حاد ممكن است بستری در بیمارستان لازم باشد.
كمپرس آب سرد ممكن است خارش پوستی را تسكین دهد.
جراحی در صورت بروز انسداد روده ضرورت می یابد.
درمان فیزیكی و توانبخشی توصیه می گردد.
آرتريت رو ماتوئید
آرتريت يا التهاب مفاصل، شایعترين عارضه خارج رودهاي بیماری التهابی روده است و ممكن است تا حدود ۲۵% افراد مبتلا به كرون يا كوليت اولسراتيو را تحت تأثير قرار دهد. با وجودي كه آرتريت بطور كلي با افزايش سن مرتبط است در این بیماران، اغلب افراد جوان را مبتلا ميكند. علاوه بر درد مفاصل، آرتريت همچنين باعث تورم مفاصل و كاهش قابليت انعطافپذيري مفاصل ميشود
انواع رو ماتوئید
آرتريت ممكن است در سه فرم مختلف ظاهر شود :
- آرتريت محيطي
- آتريت محوري (كه اسپونديليت يا اسپونديلوآرتروپاتي هم ناميده ميشود)
- اسپونديليت انكيلوزان
الف ) آرتریت محیطی
آرتريت محيطی معمولاً مفاصل بزرگ دستها و پاها را كه شامل آرنجها، مچها، زانوها و قوزك پاها ميشود، را در گير ميكند. احساس ناراحتي در مفاصل ممكن است مهاجرت كننده باشند يعني از يك مفصل به مفصل ديگر حركت كند. اگر درمان نشود درد ممكن است به مدت چند روز تا چندين هفته طول بكشد. آرتريت محيطي بيشتر در افرادي كه كوليت اولسراتيو يا كرون روده بزرگ دارند ديده ميشود. ميزان التهاب مفصل بطور كلي نشان دهنده وسعت التهاب روده بزرگ است. با وجود اين كه هيچ تست اختصاصي براي تشخيص قطعي وجود ندارد، روشهاي تشخيصي مختلفي شامل آناليز مايع مفصلي، آزمايش خون و عکس برداری اشعه X براي رد كردن ساير علل درد مفاصل استفاده ميشوند. خوشبختانه، آرتريت محيطي معمولاً صدمه دائمي نميزند.
ب ) آرتریت محوری
آرتریت محوری به نام اسپونديليت يا اسپونديلو آرتروپاتي هم شناخته ميشود. آرتريت محوري درد و سفتي در قسمت پاييني ستون فقرات و مفاصل ساكروايلياك (محل اتصال ستون مهره ها به لگن) ايجاد ميكند. بطور قابل توجه و بخصوص در جوانان اين علائم ماهها يا حتي سالها قبل از علايم روده ای بروز ميكنند. برعكس آرتريت محيطي، آرتريت محوري ممكن است صدمه دائمي در اثر چسبيدن استخوانهاي ستون فقرات به هم و در نتيجه كاهش ميزان حركت پشت ايجاد كند. در بعضي موارد، محدوديت حركت دندهها، تنفس عميق را براي بيمار مشكل می كند. اسپونديليت فعال معمولاً تا سن ۴۵ سالگي فروكش ميكند. درمان این بيماران بيشتر در جهت بهبود حركت پشت ميباشد. ورزشهاي كششي و گرمای مرطوب براي بيماران توصيه ميشوند
ج ) اسپونديليت انكيلوزان
اسپونديليت انكيلوزان يك نوع شديد التهاب ستون فقرات است كه نادر ميباشد و در ۳-۲% بيماران مبتلا ديده ميشود. اين بيماري در كرون بیشتر از كوليت اولسراتیو ديده ميشود. علاوه بر آرتريت ستون فقرات و مفاصل ساكروايلياك(محل اتصال ستون مهره ها به لگن) ، اسپونديليت انكيلوزان ميتواند باعث التهاب چشمها، ريهها و دريچههاي قلبي شود. علت اسپونديليت انكيلوزان ناشناخته است، در بعضي بيماران، اين بيماري در افراد مستعد از نظر ژنتيكي بعد از ابتلا به عفونت روده يا مجاري ادراري ديده ميشود. معمولاً، ميزان شدت انكيلوزان ميتواند ميزان پيشرفت بیماری روده ای را پيشبيني كند. اسپونديليت انكيلوزان بطور كلي افراد زير ۳۰ سال و بيشتر نوجوانان و مردان جوان را درگير ميكند و در ابتدا خود را به صورت كاهش چشمگير ميزان حركت قسمت پایین ستون فقرات نشان ميدهد. درمان نوتواني براي به دست آوردن توان حركتی لازم است. اما حتي با بهترين درمان هم بعضي از بيماران دچار سفتي ستون فقرات ميشوند. علايم اسپونديليت انكيلوزان ممكن است بعد از برداشتن روده بزرگ بدتر شوند.
تشخیص
مشخص كردن اين موضوع كه آيا آرتريت با شرايط رودهاي در ارتباط است هميشه آسان نيست. بطور كلي آرتريت در این بیماران شدید نبوده و مفاصل معمولاً دچار تخريب نميشوند. درگيري مفاصل متقارن نبوده يعني مفصل مشابه، را در دو طرف بدن درگير نميكند غير از اسپونديليت انكيلوزان سایر آرتريتها با بهبود علائم رودهاي بهتر ميشوند.
درمان
در جمعيت عادی، برای افراد مبتلا به آرتريت محيطي ممكن است از داروهاي ضد التهاب غير استروئيدي (NSAIDs) براي كاهش درد و تورم مفصل استفاده شود. با اين حال، به عنوان يك قانون اين داروها كه شامل آسپرين و ايبوبروفن ميشوند، ميتوانند با تحريك پوشش روده باعث عود و تشديد بيماري التهابی روده شوندالبته بعضي از بيماران مبتلا به بیماری التهابی روده ميتوانند داروهاي NSAIDs را تحمل كنند و اين داروها براي تسكين علائم آرتريت آنها كمك كننده مي باشد. كورتيكواستروئيدها هم ممكن است براي درمان آرتريت در این بیماران به كار گرفته شوند.
در بيشتر بيماران، پزشكان علائم آرتريت محيطي را با كنترل التهاب روده بزرگ كنترل ميكنند. زماني كه علائم بعد از يك دوره درمان با داروهايي مثل پرونيزولون يا سولفاسالازين فروكش ميكند، درد مفاصل نيز كمكم ناپديد ميشود.
بطور مشابه، داروهای جديدتر مانند Infliximab نيز در كاهش التهاب و تورم مفصل مؤثر ميباشند. Infliximab تأثير خوبي در درمان اسپونديليت انكيلوزان نيز دارد.
علاوه بر دارو، ممكن است پزشكان استراحت دادن به مفصل مبتلا و گرمای مرطوب را براي بيماران توصيه كنند. ورزش جهت افزايش توان حركت مفاصل زير نظر فيزيوتراپ نیز ميتواند كمك كننده باشد
ضربه مغزي
هنگامي كه يك جراحت بسته در سر (يعني جراحتي كه در آن هيچ شيئي وارد جمجمه نميشود) موجب تغيير در عملكرد طبيعي مغز شود، به آن ضربه مغزي ميگوييم. اين جراحت ميتواند ناشي از يك ضربه شديد، سقوط يا تكان دادن شديد باشد.كودكي كه دچار ضربه مغزي شده است ممكن است هوشياري خود را از دست داده يا در بينايي، حافظه يا حفظ تعادل با مشكلاتي مواجه شود. شايد اين موارد ترسناك به نظر برسند اما در اكثر موارد جزئي و موقتي بوده و كودك به طور كامل بهبود پيدا ميكند.
علائم
- از دست دادن هوشياري
- سردرد
- سرگيجه
- گيجي يا منگي
- تهوع استفراغ
- كجخلقي
آبسه مغزي
آشنایی با بیماری های خاموش : آبسهمغزیایسکانیوز : آبسهمغزییا اپیدورالتجمعچرکناشیاز یکعفونتباکتریالدر مغز یا
خارجیترینلایهاز سهلایهغشاییکهمغز و نخاعرا میپوشانند. آنچه که در رابطه با این بیماری توصیه می گردد آن است که انواع عفونت ها را در هر سن و در هر قسمت بدن جدی بگیرید و در درمان آن تا پایان دوره بیماری بکوشید.
درد در پشتو کمر، در صورتیکهعفونتدر غشایپوشاننده نخاعباشد
- سردرد
- تهوعو استفراغ
- ضعف، بیحسییا فلجدر یکطرفبدن
- راهرفتننامنظم
- تشنج
- تب
- منگی، گیجی، یا حالتهذیانی
- مشکلدر صحبتکردن
این علایم چندان واضح نیست و گاه می تواند به صورت بسیار آهسته و با تبی بسیار ملایم شروع گردد.
پزشکان معتقدند تاخیر در تشخیص و درمان آبسه مغزی ممکن است عارضه جبران ناپذیری به همراه داشته باشد.
علل بوجود آمدن این بیماری:
منشأ اولیهعفونتباکتریاییکهموجببروز آبسهمغزییا اپیدورالمیشود را اغلبنمیتوانپیدا کرد. اما سهمنشأ زیر شایعترینهستند:
- عفونتیکهازجمجمهبهدرونگسترشمییابد،مثلاً استئومیلیت(عفونتاستخوانو مغز استخوان)،
- ماستوئیدیت(عفونتزایدهماستوئید در پشتگوش)، یا سینوزیت ) عفونتیکهبهدنبالشکستگیجمجمهآغاز و گسترشمییابد)
- عفونتیکهاز سایر بخشهایبدنکهدچار عفونتشدند، مثلاً ریهها، پوست، یا دریچههایقلب، از راهخونگسترشمییابد
عواملافزایشدهندهخطر:
- صدمهبهسر
- وجود یکبیماریکهمقاومتبدنرا کاهشدادهباشد، بهخصوصدیابت
- بروز اخیر یکعفونت، بهخصوصدر اطرافبینی، چشمها و صورت
- بیماریکه دستگاهایمنیاشبهعلتبیماری(مثلاً ایدز) یا داروها سرکوبشدهاست.
- تزریق وریدیمواد مخدر
پیشگیری
در صورتبروز هر گونهعفونتدر بدنبهپزشکمراجعهکنید، بهخصوصاگر عفونتدر اطرافبینییا صورتباشد (مثلاً عفونتگوشیا آبسهدندان). با مراجعهزود هنگاممیتواناز گسترشعفونتجلوگیریکرد.
- در هر گونهفعالیتیکهخطر صدمهبهسر وجود دارد، از کلاهایمنیو سایر وسایلحفاظتیاستفادهنمایید.
عوارضاحتمالی
- بروز حملاتتشنج، اغماء و مرگ، در صورتیکهدرمانانجامنشود.
- آسیبدایمیبهمغز
درمان
آزمایشاتتشخیصیممکناستشاملموارد زیر باشند: آزمایشخون، آزمایشمایعنخاع، نوار مغز، سیتیاسکن، عکسبرداریاز جمجمهنیاز بهمراقبتویژهوجود دارد. درمانطبییا جراحیبستگیبهمحلآبسهدارد. معمولاً احتیاجبهدادنآنتیبیوتیکو نیز جراحیبرایتخلیهآبسهاست. سایر درمانهاییکهممکناستلازمشوند عبارتند از مایعاتداخلوریدیو تهویهمکانیکی.
MS ام اس
ام اس يعني:Multiple Sclerosis
اين بيماري مختص اعصاب مركزي بوده ( مغز و نخاع ) و ايجاد لكه هاي سفيد يا پلاكهاي متعددي در مغز مي كند. پلاكها گوياي سفت شدگي غلافهاي سلولهاي (ميلين ها) عصبي مغز مي باشند, كه اين سفت يا سخت شدگي جلوگيري از انتشار جريان الكترو شيميايي رشته هاي عصبي و اختلال در حركات مي شود. در نتيجه فرماني كه از مغز صادر مي شود براحتي به اعضاء و ماهيچه ها نمي رسد و كار براحتي انجام نمي شود. مغز فرمانده, كل بدن بوده و در جايگاه رفيعي قرار دارد. شخص بايد دقيقا اين اندام مهم و حياتي را بشناسد و حداكثر مراقبت را از اين اندام مهم بنمايد. زيرا هر عضوي از بدن كار خاصي را انجام مي دهد و تغذيه خاصي را نيز دارد. مساله مهم و حياتي اين كه كليه اندامهاي انسان تحت نظارت و كنترل اين عضو مهم يعني مغز مي باشد و كوچكترين عصبيت ها و نگراني هاي بي مورد در اين عضو اثر مخربي داشته و كار كرد اين اندام را مختل خواهد كرد.
علائم بيماري MS
دوبيني, مورمور شدن انگشتان دست يا پا,بي حس شدن و كرخ شدن بعضي انگشت هاي دست يا پا, حالت برق گرفتگي لحظه اي در بدن, يخ زدگي قسمتي از بدن، داغ شدن قسمتي از بدن,عدم هماهنگي اعضاءخصوصا پاها هنگام راه رفتن,عصبي شدن بي مورد, خواب زياد, لخت شدن بدن, تنبلي و بي حسي, خستگي زودرس, ضعف عمومي بدن,اسپاسم ماهيچه اي,عدم هماهنگي بين كلمات در سخن گفتن,سنگيني سر و بدن, دفع بيش از حد ادرار نسبت به ديگران,دير هضم شدن غذا, حساس و زود رنج شدن, يبوست مزاج, ديدن كابوس در بعضي افراد,علاقه به خوردن غذاهاي سردي بخش (اسيدي)مانند لبنيات مخصوصا ماست و بستني,در صورت پيشرفت بيماري عدم كنترل ادرار, يا از دست دادن كامل بينايي, عدم تحمل هواي گرم و آب گرم, عدم تحمل آب سرد و هواي سرد كم شدن ميل جنسي,در صورت داشتن همبستري ضعف شديد خصوصا در آقايان, زود انزالي در آقايان, افسردگي و خودخوري,انزوا طلبي و گوشه گيري,نداشن تعادل, داشتن لرزش هنگام حركت,ياري نكردنماهيچه هاي پا هنگام راه رفتن,سرما سرما شدن استخوانهاي بدن خصوصا پاها.
انواع بيماري MS
بيماران ( MS ) را مي توان به دو گروه عمده تقسيم كرد:
۱ـ بيماراني كه ابتدا از طريق بينايي مورد حمله قرار مي گيرند.
۲ـبيماراني كه ابتدا از طريق پا مورد حمله قرار مي گيرند.
گروه اول: اين نوع بيماران اگر سريع تشخيص داده شوند, بسرعت به درمان جواب مي دهند, و در مدت زمان كوتاهي بهبودي كامل به لطف خداوند متعال حاصل مي شود.
اين گروه بيماران بايد از خوردن بستني و مواد غذايي يخ زده و سرد مطلقاً پرهيز نمايند
گروه دوم:
اين نوع بيماران نيز اگر سريع تشخيص داده شوند به درمان جواب خوبي را مي دهند و اگر در درمان كوتاهي شود, اين گروه در معرض حملات متعددي قرار مي گيرند و هر چقدر كه اين حملات ادامه يابد, درمان نيز به همان نسبت دشوارتر مي شود.
بيماران بايد بيشتر رعايت كنند تا سريعتر درمان شوند. ضمنا اگر بيمار علت بيماري خود را بداند مي تواند به راحتي با اين بيماري كنار آمده و آن را درمان كند و سلامتي خود را هر چه سريعتر بدست آورد. حال علت اين بيماري را براي عزيزان شرح مي دهم.
افراد در معرض MS
این افراد به دو گروه تقسیم می شوند:
۱ـگروه اول:
اين نوع افراد عموما اشخاصي هستند فوق العاده حساس, زودرنج و عصبي و با كمترين ناملايمات از حالت عادي خارج شده و تعادل خود را از دست مي دهند و ساعت ها فكر خود را مشغول كرده و به خود و ديگران پيله مي كنند.
۱ـ گروه دوم:
افرادي هستند كه از نظر ژنتيك داراي طبع سردي بوده و مدام از غذاهاي سردي بخش (غذاهائي با pH اسيدي) به حد وفور استفاده مي كنند و علاقه زيادي به خوردن ترشي, سركه, تمبر هندي,ماست,قره قورت و مانند آن دارند.
ضايعه نخاعي
نخاع :
می توان نخاع را بزرگترين عصب بدن ناميد. اعصاب، ساختمانهای طنابی شکلی ميباشند که از رشته های عصبی کوچکتر تشکيل شده اند. نخاع مانند کابل اصلی تلفن عمل ميكند و مغز را به ساير قسمتهای مختلف بدن متصل می سازد. اگر تصور کنیم که نخاع به صورت کابل اصلی تلفن عمل می کند، مرکز اصلی تلفن مغز بوده و قسمتهای مختلف بدن مشترکين تلفن می باشند. پيامها از مرکز تلفن به مشترکين رسيده و همچنين از مشترکين به مرکز تلفن می رسد. به اين معنی که دستوراتی که منجر به حرکت اندامها می شود، از مغز صادر شده و از طريق نخاع و سپس اعصاب محيطی به عضلات می رسند و همچنين گيرنده های حسهای مختلف مثل حس لمس و يا درد، آن را ثبت کرده و از طريق اعصاب محيطی به نخاع رسيده و بعد به مغز می رسند و باعث می شوند مغز حسهای مختلف را درک کند. از حسهای مختلف می توان به حس لمس، گرما، سرما و درد اشاره نمود. طول نخاع حدود ۴۵ سانتيمتر است و از پايين مغز شروع شده و تا حدود کمر ادامه می يابد. سی و يک جفت عصب از نخاع خارج می شود. اين اعصاب از قسمتهای مختلف خارج شده و عمل قسمتهای مختلف بدن را کنترل می نمايند.
آسيب نخاع چيست؟
ممکن است نخاع در اثر بيماری و يا ضربه آسيب ببيند. در اکثر موارد آسيب نخاع به علت فشار وارد شده از مهره ها می باشد و در اثر اين آسيب، نخاع ورم کرده يا دچار خونمردگی می شود. ممکن است آسيب باعث پاره شدن فيبرهای عصبی نخاع شود. عفونت و يا بيماريهای ديگر نيز ممکن است باعث همين نوع آسيبها گردند. برای اينکه نخاع آسيب شديد ببيند، لازم نيست که حتما” قطع شود. اگر چه مطالعات مختلفی در حال انجام است تا امکان ترميم نخاع را فراهم سازد و اين تحقيقات در حيوانات با درصدی از موفقيت همراه بوده است، ولی در حال حاضر نخاع پس از قطع شدن ديگر قابل ترميم نخواهد بود، ولی به تازگی روشهايی برای پيوند نخاع در دست بررسی است و برخی از نتايج اوليه آن اميدوار کننده می باشد. اين جمله به معنی عدم بهبود شرايط بيمار آسيب نخاعی نيست و بسته به اينکه علت آسيب خونمردگی يا تورم باشد، بيمار بهبود عصبی پيدا خواهد نمود. اين بهبودی شامل تغيير در حس و يا توانايی حرکت اندامها و يا هر دو است،مقدار بازگشت حس يا حرکت در هر بيمار متفاوت بوده و با معاينه دقيق تا حدی قابل پيشگيری است.
بعد از ايجاد آسيب نخاعی تمامی اعصابی که بالای محل آسيب قرار دارند به کار خود به همان شکل قبل از آسيب ادامه می دهند، اما در زير سطح آسيب نخاعی اعصاب نمی توانند پيامها را بين مغز و قسمتهای بدن رد و بدل نمايند، علت اين مساله قطع شدن ارتباط بين دو قسمت نخاع است.
منظور از تتراپلژی ( کوادری پلژی ) يا پاراپلژی چيست ؟
بيمارانی که دچار آسيب نخاعی می گردند، به دو دسته تتراپلژی (کوادری پلژی ) و پاراپلژی تقسيم بندی می شوند. به فردی پاراپلژيک گفته می شود که حس و حرکت تنه و يا اندام تحتانی خود را از دست داده باشد. اين نوع آسيب در اثر صدمه به نخاع در ناحيه سينه، کمر يا خاجی ايجاد می شود. بسته به اينکه آسيب در کجا اتفاق بيفتد، کنترل بخشهای خاصی از بدن از دست می رود، هر چه محل صدمه بالاتر باشد، مقدار بيشتری از حس و عضلات نسبت به کسی که دچار آسيب ناحيه خاجی شده، از دست می رود.
وقتی آسيب در ناحيه گردن اتفاق بيفتد، فرد کنترل حس و حرکت اندام فوقانی، تنه و اندام تحتانی را از دست می دهد. به اين حالت تتراپلژی می گويند. ( تترا و کوادری از لحاظ لغوی به معنی چهار می باشند ). گاهی اوقات نخاع تنها دچار التهاب و خونمردگی می شود و وقتی که التهاب يا خونمردگی برطرف شد، امکان بازگشت عملکرد نخاع وجود دارد، ولی در حال حاضر روش قابل اعتمادی وجود ندارد که مشخص کند کدام اعصاب احتمال برگشت دارند. اما هر چه زمان طولانی تری بگذرد و اعصاب عملکرد خود را به دست نياورند احتمال برگشت آنها کمتر می شود. اگر مقداری برگشت در عملکرد ديده شد، اميد ما برای بازگشت بيشتر عملکرد افزايش می يابد، ولی هيچ تضمينی در اين مورد وجود ندارد.
برخی افراد چند هفته يا چند ماه بعد از آسيب نخاع دچار حرکات خود بخود اندامها، به صورت انقباض عضلات و يا حرکت ناگهانی اندام می شوند. اين حرکات غير ارادی است و اسپاسم عضلانی می باشند و علامت برگشت کار عضله نمی باشند. فرد قادر به کنترل اين حرکات نيست، اسپاسم بعلت دستورات اشتباه اعصاب است که باعث حرکت عضله می شوند. اسپاسم معمولا” درد ندارد، اما ممکن است مدتی طول بکشد تا فرد به اين حرکات غير ارادی عادت کند. اسپاسم عضلات برای فرد می توانند مفيد نيز باشند، زيرا باعث می شوند عضلات انقباض خود را حفظ کنند.
به افزايش شدت اين اسپاسم ها اسپاستيسيتی گفته می شود. شديد شدن اسپاستيسيتی می تواند علامت وجود مشکلی در زير سطح ضايعه نخاعی باشد. به عنوان مثال افزايش اسپاستيسيتی می تواند نشانه وجود عفونت ادراری باشد يا حتی رشد ناخن به داخل گوشت و ايجاد عفونت در آن محل می تواند باعث افزايش اسپاستيسيتی گردد. اسپاسمها اگر باعث بيدار شدن در طول شب شده يا باعث درد شوند، می توانند برای فرد مشکل ساز باشند.
علاوه بر مشکلات ايجاد شده در زمينه حس و حرکت اندامها، آسيب نخاع باعث بروز تغييراتی در وضعيت تنفسی، وضع روده، مثانه و عملکرد جنسی می شود.
آيا آسيب نخاع قابل بهبود است؟
تقريبا” هميشه پس از آسيب نخاع مقداری بهبودی ديده می شود. تحقيقات بسيار وسيعی در حال انجام است و در برخی حيوانات و حتی در انسانها با موفقيتهايی همراه بوده که اميد به بهبود قطع نخاع را در آينده ايجاد کرده است. آسيبهايی که همراه با قطع نخاع نباشند، همراه با درجات متفاوتی از بهبودی می باشند. و می توان گفت در بسياری از بيماران مقداری از بهبودی تورم در نخاع باعث برگشتن عملکرد اعصاب قطع نشده ميگردد.
منظور از بهبودی در وضعيت بيمار چيست و مقدار آن چقدر است؟
بعد از آسيب نخاعی مقداری از قدرت حرکتی و حسی بيمار برگشت می کند. اين مقدار تحت تاثير عوامل مختلفی بوده و در بيماران مختلف با يکديگر متفاوت است، ولی تا حدودی قابل پيش بينی است و بيشتر در طی شش ماه اول پس از آسيب ، ديده می شود، گاهی حتی سالها بعد نيز بهبودی ديده می شود.
آتاكسي
آتاکسی، کلمهای یونانی است که به معنای ناهماهنگی میباشد و گروهی از بیماریهای دستگاه عصبی را توصیف میکند که باعث میشوند افراد دچار حرکات کنترلنشده اندامها، صورت و بدن شوند. آتاکسی، انواع مختلف دارد که شایعترین آنها آتاکسی فردریش، آتاکسی تلانژ کتازی و آتاکسی سربرو اسپینال میباشد که خود چندین زیرگروه دارد.
آتاکسی فردریش
این آتاکسی، یک بیماری عصبی ارثی است و در سال ۱۸۹۳ توسط نیکولاس فردریش شرح داده شد و به همین دلیل آتاکسی فردریش نامیده شده است. علائم اولیه این بیماری، عدم تعادل در هنگام راه رفتن به علت عدم هماهنگی حرکات دست و پا و اشکال در صحبت کردن میباشد. حرکات تند تخم چشم(نیستاگموس) به داخل و خارج، از دیگر علائم این بیماری است. علائم این بیماری بهتدریج واضحتر میشوند. ممکن است خمیدگی ستون فقرات و خمی قوس کف پا افزایش یابد. حس درک موقعیت اندامها در هوا بهتدریج از بین میرود. بزرگی قلب و نامنظمی در ضربان آن ممکن است بروز نماید. آتاکسی فردریش، در نتیجه اختلال در کار ژن سازنده فراتاکسین ایجاد میشود. این بیماری در صورتی در فرد ایجاد میشود که هر دو ژن جهشیافته بیماری به فرد منتقل شود و دارای صفت مغلوب است. نشانههای این بیماری معمولا بین سن ۵ تا ۲۵ سالگی ظاهر میشود اما گاهی در سنین پایینتر یا بالاتر چون ۳۰ و ۴۰ سالگی نیز دیده میشود. آتاکسی فردریش، یکی از متداولترین آتاکسیهاست که شروع آن در کودکی است. کشف ژن فراتاکسین در سال ۱۹۹۶، امکان تشخیص اختصاصی آتاکسی فردریش را با آزمایش ژنتیک ممکن ساخت. تقریبا در تمام موارد دانشمندان قادرند ژن غیرطبیعی فراتاکسین را که موجب FA (آتاکسی فردریش) میشود، تشخیص دهند. در اثر این بیماری بافت عصبی در نخاع، بهویژه نورونها تحلیل میرود. در این بیماری نخاع نازک شده و مقداری از میلین خود را از دست میدهد
آتاکسی تلانژ کتازی
این آتاکسی، مجموعهای از اختلالات سیستمهای مختلف بدن است که به صورت اتوزومال مغلوب منتقل میشود. سیلبا و هنر، اولین بار در سال ۱۹۲۶ این سندرم را گزارش کردند. آنها کره آتتوز پیشرونده و تلانژ کتازی چشمی را در یک خانواده مشاهده کردند. ۱۵ سال بعد در سال ۱۹۴۱ لوئیزوبار، آتاکسی پیشرونده مخچهای و تلانژ کتازی چشمی – جلدی را شرح دادند که بعدها به نام سندرم لویی بار معروف گردید. این بیماری در حدود دو سالگی در شیرخوارگی شروع میشود.
از مشخصات این بیماری نقص ایمنی، تلانژ کتازی در چشم و پوست، آتاکسی مخچهای پیشرونده، اختلالات حرکتی چون کره و آتتوز، اختلال حس موقعیت و ارتعاش در اندامهای تحتانی، از بین رفتن رفلکسها، اختلال حرکات ارادی چشم، استعداد ابتلاء به عفونتهای سینوسی ریوی و بدخیمیهای لنفورتیکولروتومورهای مغزی از علائم مهم این بیماری است. عقبماندگی ذهنی در دهه دوم شایع است. اختلال ایمنی معمول در اواخر کودکی پدیدار میشود که در ۸۰ درصد از بیماران به صورت عفونتهای مکرر سینوسی و ریوی تظاهر میکند. پیری زودرس پوست و مو، عدم رشد اندامهای تناسلی و مقاومت به انسولین از دیگر یافتههای بالینی در مورد بیماران آتاکسی تلانژ کتازی میباشد. علت این سندرم موتاسیون در ژن ATMکه پروتئین کیناز ATM را کدگذاری میکند، میباشد و باعث صدمات و عدم ترمیم DNA در سلولهای این بیماران میگردد. علامت اولیه و کلاسیک این بیماری، آتاکسی است که از هنگام راه رفتن شروع میشود، بهتدریج پیشرفت کرده و در سنین ۱۵ – ۱۰ سالگی بیمار زمینگیر و نیازمند صندلی چرخدار میشود. آتاکسی مخچهای پیشرونده ممکن است با ویروسهای مختلفی ارتباط داشته باشد. اکثر بیماران AT که این علامت را نشان دادهاند، حدود یک هفته قبل از بروز نشانههای عصبی یک بیماری عفونی خفیف را میگذرانند. اگر آتاکسی مخچهای در مراحل اولیه بیماری شدید باشد، ممکن است نقص مخچهای دائم در بیمار باقی بماند. درمان بیماران مبتلا به AT پیشگیری از عفونتها، درمان بدخیمی و اقدامات حمایتی دیگر مانند فیزیوتراپی، گفتاردرمانی و رفتاردرمانی میباشد.
تومور مغزي
brain tumor
تومور مغزي به رشد يک توده غير طبيعي در مغز که امکان دارد خوش خيم يا بدخيم باشد، اطلاق مي شود. توجه داشته باشيد که يک تومور خوش خيم مغز ممکن است به اندازه ي يک تومور بد خيم ناتواني ايجاد کند، مگر اين که به طور مناسب تحت درمان قرار گيرد.
انواع تومورهاي مغزي
به طور کلي مي توان تومورهاي مغزي را به دو گروه اوليه و ثانويه تقسيم بندي کرد:
تومورهاي اوليه آن هايي هستند که از مغز و پردههاي پوشاننده آن (سخت شامه يا Dura mater) منشاء مي گيرند.
تومورهاي ثانويه از ساير مناطق بدن مثل ريه، پستان،دستگاه گوارش و… به مغز انتشار يافته اند و اصطلاحاً متاستاز ناميده مي شوند.
از نظر شيوع، تقريباً هر دو مورد مشابه هستند و مي توان گفت هر کدام نيمي از موارد را تشکيل ميدهند. اما در برخي آمارها شيوع متاستاز، بيشتر از گروه تومورهاي اوليه است.
از نظر ميزان بدخيمي مي توان متاستازها را تماماً بدخيم در نظر گرفت، در حالي که تقريباًنيمي از تومورهاي اوليه خوش خيم هستند. اگر چه احتمال پيدايش تومورها در هر سني وجود دارد اما بيشتر در کودکان ۳ تا ۱۳ سال و بزرگسالان ۴۰ تا ۷۰ ساله مشاهده مي شوند. اغلب تومورهاي مغزي کودکان از نوع اوليه هستند.
علائم تومورهاي مغزي
تومورهاي مغزي بسته به نواحي درگير ميتوانند علائم بسيار متنوع و بعضاً گول زنندهاي را پديد آورند. بعضي از اين علائم به حدي موذي و مرموز هستند که گاه حتي متخصصين را هم به اشتباه مي اندازند. به اندازه اي که گاه ماه ها حتي سال ها زمان لازم است تا توموري تشخيص داده شود. اين علائم ميتوانند به صورت حاد و ناگهاني يا بسيار تدريجي و موذيانه پديد آيند. محل درگير، سرعت رشد تومور، ميزان دقت فرد بيمار، سطح فرهنگي – اجتماعي او و بسياري از موارد ديگر مي توانند در سرعت تشخيص ارزش داشته باشند.
بعضي از علائم اين تومورها عبارت هستند از:
سردرد، تشنجات، اختلال حافظه، تغييرات خلق و خو، اختلال در قدرت عضلاني بخشي از بدن، اختلالات حسي در بخشي از بدن، اختلال پيشرونده تکلمي و علائم متفرقه ديگر.
عوامل افزايش دهنده خطر
عوامل خطر ذکر شده در زير مربوط به سرطان هاي ساير نقاط بدن که به مغز گسترش مي يابند هستند:
* تغذيه نامناسب، به خصوص کم بودن فيبر غذايي عامل خطر سرطان روده
* سيگارکشيدن عامل خطر سرطان ريه
* مصرف الکل عامل خطر سرطان کبد
* قرار گرفتن بيش از حد در مقابل آفتاب عامل خطر ملانوم بدخيم پوست
* وجود يک سرطان ديگر در هر نقطه اي از بدن
عواقب مورد انتظار
در صورتي که تومور مغزي درمان نشود، آسيب دائمي مغز يا مرگ در انتظار بيمار خواهد بود. رشد تومور به خارج توسط استخوان هاي جمجمه محدود مي شود، بنابراين اين مغز است که در اثر رشد تومور، تحت فشار قرار مي گيرد. اگر تومور زود کشف شود و به سرعت جراحي شود يا تحت اشعه درماني و شيمي درماني قرار گيرد، بهبود کامل اغلب امکان پذير خواهد بود.
عوارض احتمالي
ناتواني يا مرگ، در صورتي که نتوان تومور را به علت اندازه يا جاي خاص آن، تحت عمل جراحي قرار داد.
طرز تشخيص تومور
تشخيص تومور مغزي معمولا متضمن چند مرحله است؛ يک معاينه جسماني و عصبي کامل ميتواند پزشک را به وجود تومور مغزي مظنون سازد. بسته به نتايج حاصل از اين معاينه، پزشک ممکن است براي دست يابي به تصاوير دقيق تر از مغز يک سيتي اسکن يا ام. آر. آي درخواست کند. ممکن است براي بررسي و مشاهده عروق خوني موجود در داخل و اطراف تومور مغزي به آرتريوگرافي(شريان نگاري) مغزي نياز باشد. به آزمونهايي که ساير نقاط بدن را ارزيابي مي کنند، ممکن است براي جستجوي خاستگاه تومور مغزي احتياج شود. ناگفته نماند نمونهبرداري بافتي (بيوپسي) يعني برداشتن تکه اي از تومور براي بررسي ميکروسکوپي، در برخي از موارد براي شناسايي نوع تومور لازم است.
درمان
در صورت امکان، عمل جراحي و برداشتن تومور تا حد ممکن(تا به اين ترتيب از فشار روي مغز کاسته شود.(امکان دارد از اشعه درماني استفاده شود. تومورهاي خوش خيم معمولا قابل معالجه هستند؛ هر چند گاهي محل تومور، برداشت کامل آن را غيرممکن ميسازد. چنان چه توموري به داخل بافت مغز نفوذ پيدا کند، به طوري که برداشت کامل آن امکانپذير نباشد، احتمال عود بيماري بعد از عمل جراحي وجود دارد. هم تومورهاي خوش خيم و هم انواع بدخيم مي توانند باعث اختلالات عصبي عميق و جبرانناپذير شوند. فراموش نکنيد تومورهاي بدخيم اوليه يا ثانويه قابل علاج نيستند. تومورهاي مغزي ممکن است مسير جريان مايع مغزي نخاعي در مغز را مسدود ساخته و با تجمع اين مايع در داخل و اطراف نسج مغز باعث افزايش فشار بر ساختارهاي مغز شوند. اين يکي از عوارض جدي تومورهاي مغزي است که اصطلاحا به آن هيدروسفالي مي گويند. براي دفع فشار و کاهش خطر آسيب بيشتر به مغز، گاهي تخليه اين مايع ضرورت پيدا مي کند.
داروها
داروهاي کورتيزوني براي کاهش تورم بافت مغز، داروهاي ضد تشنج براي کنترل حملات تشنج، داروهاي ضد درد، داروهاي ضد سرطان.
فعاليت
تا حدي که قدرت شما اجازه مي دهد فعاليت خود را حفظ کنيد. کار، ورزش و فعاليت بدني متوسط داشته باشيد. زماني که خسته مي شويد استراحت کنيد.
رژيم غذايي
رژيم غذايي عادي و متعادل داشته باشيد. اگر قادر به خوردن غذاي عادي نباشيد، شايد اضافه کردن مکمل ويتاميني و مواد معدني لازم باشد.
بیماری پارکینسون
Parkinson ’s disease
بیماری پارکینسون یا PD برای اولین بار توسط دانشمند بریتانیایی دکترجیمز پارکینسون (James Parkinson) در سال ۱۸۱۷ میلادی توصیف شداو نام اینبیماری را “فلجلرزان” نامید که امروزه آن را تحت عنوان بیماری پارکینسون میشناسند.
بیماری پارکینسون یک بیماری دستگاه عصبی مرکزی در بزرگسالان مسن تر که مشخصه آن سفتی عضلانی پیشرونده تدریجی ، لرزش و از دست رفتن مهارت های حرکتی است . این اختلال هنگام رخ می دهد که نواحی خاصی از مغز توانایی خود در تولید دوپامین (یکی از ناقلین عصبی در مغز) را از دست می دهند. پارکینسون از جمله بیماریهای مغز و اعصاب در سنین بعد از ۶۰سالگی است از هر ۱۰۰نفر بالای ۶۰سال یک نفر به پارکینسون مبتلا میشوند.البته این بیماری گاه در افراد جوانتر هم دیده میشود که پنج تا ۱۰درصد بیماران را تشکیل میدهند.بعد از آلزایمر، پارکینسون شایعترین بیماری مخرب اعصاب به حساب میآید پارکینسون بیماری مزمن و پیشروندهای است که در آن سلولهای ترشحکننده دوپامین در جسم سیاه در مغز میمیرند و در فقدان دوپامین حرکات بدن نامنظم می شود. پارکینسون بر اساس دو علامت یا بیشتر از چهار علامت اصلی بیماری مشخص می شود. ارتعاش و لرزش دست و پا در حالت استراحت ، کندی حرکات ، سختی و خشک شدن دست و پا و بدن و نداشتن تعادل این چهار علامت اصلی را تشکیل میدهند.در مراحل اولیه بیماری، ارتعاش اندام ملایم و معمولا در یک طرف بدن وجود دارد و احتیاجی نیز به درمان ندارد اما با پیشرفت بیماری فردی که دست لرزان خود را در جیب یا پشت خود پنهان میکند یا چیزی را برای کنترل ارتعاش مدام در دست میگیرد، دیگر قادر به پنهان کردن لرزشهای شدید اندام به ویژه به هنگامی که میخواهد تمرکز بیشتری به خود دهد نیست. لرزش معمولا بیش از هر محدودیتی تاثیر منفی بر روان بیمار دارد. کم کم تکه کردن غذا ، لباس پوشیدن ، اصلاح و استحمام وقت زیادی از بیمار میگیرد حرکات بیمار مثل نشستن و برخاستن از صندلی و راه رفتن او اهسته میشود و بیمار حالت قوز پیدا میکند، صدای او یکنواخت و نگاه او خیره و بدون احساس میشود.
پیشرفت پارکنیسون معمولا تدریجی است و سرعت آن از فردی به فرد دیگر فرق میکند.
علایم شایع
- لرزش ، به خصوص در حالت عدم حرکت اندام
- سفتی عضلانی و کندی حرکت در کل بدن
- راه رفتن نامتناسب به حالتی که پاها به زمین کشیده می شوند و فاصله پاها از هم بیشتر از حالت طبیعی است
- .قامت خمیده
- از بین رفتن حالت چهره
- تغییرات صدا؛ صدا ضعیف و بم می شود
- اختلال بلع ، آبریزش دهان
- توانایی ذهنی تا مراحل پیشرفته بدون تغییر می ماند و در مراحل پیشرفته به آهستگی کاهش می یابد.
- افسردگی ، عصبی بودن
این بیماری بر اساس چهار علامت مخصوص آن مشخص می شود:
- ارتعاش دست و پا در حالت استراحت ( لرزش بیمار همزمان با ارتعاش دست و پا در حالت استراحت)
- آرام شدن حرکت
- سختی حرکت (و خشک شدن) دست و پا یا بدن
- تعادل بد (تعادل ضعیف)
در حالی که دو یا بیشتر از این علایم در بیمار دیده شود، مخصوصا ً وقتی که در یک سمت بیشتر از سمت دیگر پدیدار شود، تشخیص پارکینسن داده می شود مگر اینکه علایم دیگری همزمان وجود داشته باشد که بیماری دیگری را نمایان کند. بیمار ممکن است در اوایل، بیماری را با لرزش دست و پا یا با ضعیف شدن حرکت احساس کند و دریابد که انجام هر کاری بیشتر از حد معمول طول می کشد و یا اینکه سختی و خشک شدن حرکت دست و ضعف تعادل را تجربه می کند. اولین نشانی های پارکینسون مجموعه ای متفاوت از ارتعاش، برادیکنسیا، سفت شدن عضلات و تعادل ضعیف هستند. معمولا ً علایم پارکینسون ابتدا در یک سمت بدن پدیدار می شوند و با گذشت زمان به سمت دیگر هم راه پیدا می کنند.
تغییراتی در حالت صورت و چهره روی می دهد، از جمله ثابت شدن (fixation) حالت صورت (ظاهرا ً احساسات کمی بر چهره نمایان می شود) و یا حالت خیرگی چشم ( به دلیل کاهش پلک زدن). علاوه بر این ها، خشک شدن شانه یا لنگیدن پا در سمت تحت تاثیر قرارگرفته عوارض دیگر (عادی) این بیماری است. افراد مسن ممکن است نمایان شدن یک به یک این نشانه های پارکینسون را به تغییرات افزایش سن ربط بدهند، ارتعاش را به عنوان “لرزش” بدانند، برادیکنسیا را به “آرام شدن عادی” و سفت شدن عضلات را به “آرتروز” ربط بدهند. حالت قوز (stooped) این بیماری را هم خیلی از این افراد به سن یا پوکی استخوان (osteoporosis) ربط می دهند. هم بیماران مسن و هم بیماران جوان ممکن است بعد از بیش از یک سال که با این عوارض روبرو بوده اند برای تشخیص به پزشک مراجعه کنند.از هر صد نفر بالای سن شصت سال یک نفر به پارکینسون مبتلا می شود، و معمولا ً این بیماری در حدود سن شصت سالگی آغار می شود. افراد جوانتر هم می توانند مبتلا به پارکینسون شوند. تخمین زده می شود که افراد جوان مبتلا به پارکینسون (مبتلا شده در سن چهل یا کمتر) ۵ تا ۱۰ درصد کل این بیماران را تشکیل می دهند. ازدست دادن حس بویایی پیش نشانگر بیماری پارکینسون است بروز اختلال در حس بویایی با ابتلا به بیماری پارکینسون مرتبط شناخته شده است. اکنون یک تحقیق جدید نشان میدهد از دست دادن حس بویایی اولین علایم بالینی بیماری پارکینسون را از چندین سال قبل پیش بینی میکند.
علل
علت این اختلال در اغلب موارد ناشناخته است . بعضی موارد آن ناشی از داروهایی نظیر فنوتیازین ها؛ آسیب مغزی ؛ تومورها؛ آنسفالیت پس از آنفلوانزا؛ عفونت با ویروس های دارای رشد آهسته ؛ یا مسمومیت با مونواکسیدکربن (احتمالاً) می باشد.
عوارض احتمالی
- زوال عقل
- پنومونی (ذات الریه)
- یبوست شدید
- احتباس ادرار ناشی از داروهای تجویز شده برای درمان آن
- افتادن و بروز شکستگی استخوانی